“تفاوت میان نیاز، خواسته و تقاضا: کلیدهای اصلی در درک ترکیب موفقیت استارتاپها”
یکی از نکات حیاتی در تحلیل ایده یک استارتاپ این است که بفهمیم این ایده چه نیازهایی را برآورده میکند، چه خواستههایی را برآورده میسازد و آیا این نیازها و خواستهها تبدیل به یک تقاضای بازار شدهاند یا خیر. نیاز، خواسته و تقاضا سه جزء اساسی در زندگی انسانی هستند و همواره همراه انسانها بودهاند. هر کدام از این عناصر مهمند و درک درست آنها از اهمیت ویژه برخوردار است. اطلاعات دقیق در مورد نیازها، خواستهها و تقاضاها به بازاریابان کمک میکند تا درک صحیحی از بازار و مشتریان خود داشته باشند.
شناخت عمیق از این سه جزء در زمینه بازاریابی به شما کمک میکند تا با دینامیک و پویایی استارتاپتان کنار بیایید. این دانش کلیدی است که قفل ماندن در بازار را باز میکند و به شما امکان حفظ جذابیت در مقابل رقبا را میدهد. این مقاله حاصل یک تحقیق جامع است که در مورد این سه عنصر اساسی انجام شده و اطلاعات جالبی را ارائه میدهد. امیدواریم با پایان این مقاله، شما هم به درک کلی از این سه جزء برسید و همچنین تفاوتهای آنها را درک کنید.
حالا به بررسی تعریف و مفهوم این واژهها از دیدگاه استارتاپ میپردازیم.
درک اینکه یک استارتاپ چه نیازها، خواستهها و تقاضایی را برآورده میکند، جزء حیاتی از تحلیل اولیهاش است. اما نیازها به چه معناست و چه مواردی به عنوان “نیاز” تلقی میشوند؟ به این سوال پاسخ دادن، معمولاً به مفهومی از نیازهای اساسی برای بقای انسانها اشاره دارد. نیازهای انسانی بسیار گسترده و همهگیر هستند و اغلب اختراعات جدید به هدف برآوردهسازی این نیازها انجام میشوند.
تصور بازاریابی یا حتی وجود بازار بدون نیازهای انسانی غیرممکن است. نیازها اساساً به نیازهای جسمی، اجتماعی و فردی تقسیم میشوند.
نیازهای جسمی: شامل موارد اساسی مثل هوا برای تنفس، غذا، آب، لباس و سرپناه میشود.
نیازهای اجتماعی: مانند نیاز به ارتباطات اجتماعی، خانواده و دوستان.
نیازهای فردی: که به دانش، درک و محیط هر فرد بستگی دارد.
به عبارت دیگر، محصولاتی که در طبقه نیازها جای میگیرند، تقریباً برای فروش به فشاری نیاز ندارند زیرا مشتریان آنها به طور معمول به تأمین نیازهای خود اقدام میکنند. با این حال، در رقابت فعلی که برندها اغلب نیازهای مشابه را برآورده میکنند، حتی محصولات مرتبط با طبقه نیازها نیز باید برای جلب توجه مشتریان تلاش کنند.
بررسی سطوح نیاز از دید بازاریابان یک چالش اصلی است، زیرا مردم نمیتوانند همیشه نیازهای خود را به واضح بیان کنند و برخی حتی از نیازهای خود آگاه نیستند.
در بازاریابی، نیازها عناصری اساسی هستند که بازاریابان باید آنها را شناخته و درک کنند. پنج نوع نیاز مهم در این زمینه عبارتند از:
1. **نیازهای بیانشده (Stated Needs):**
نیازهایی که افراد پس از احساس آنها را به زبان میآورند. برای مثال، فردی که اعلام میکند به خودرو نیاز دارد.
2. **نیازهای واقعی (Real Needs):**
در این نوع نیاز، مشتری نیازهای خود را بیان کرده است؛ اما گاهاً دلایل واقعی مورد نیاز او تماماً اظهار نشده است.
3. **نیازهای بیان نشده (Unstated Needs):**
نیازهایی که مشتری انتظار دارد که شنونده فهمد، حتی اگر به صراحت اعلام نشده باشند. بهعنوان مثال، انتظار خدمات پس از فروش خوب در خرید خودرو.
4. **نیازهای پنهان (Secret Needs):**
نیازهایی که مشتری به طور رسمی اعلام تمایل به پذیرش آنها ندارد، اما این نیازها بخش مهمی از تصمیمگیری او را تشکیل میدهند.
5. **نیازهای غیرواقعی (Delight Needs):**
نیازهایی که افراد خوشحال میشوند که وجود داشته باشند، حتی اگر به صورت صریح بیان نشده باشند. بهعنوان مثال، امکاناتی مثل سیستم موسیقی یا GPS در خودرو.
بازاریابان باید از این نیازها آگاه باشند و با کشف نیازهای واقعی، بتوانند استراتژیهای بهینهتری برای بازاریابی و تبلیغات ایجاد کنند. این شناخت نقش مهمی در ایجاد ارتباط با مشتریان و موفقیت استارتاپها در بازار دارد.
خواستهها (Wants) به معنای تمایلات و آرزوهایی هستند که افراد با توجه به نیازهای خود دارند. این تمایلات میتوانند مرتبط با محصولات، خدمات یا تجربیات خاصی باشند. خواستهها نشاندهنده ترجیحات فردی و انتظارات بیشتر هستند.
بهطور کلی، نیازها نقطه شروع هستند و خواستهها ادامه و توسعهی آنها را نشان میدهند. به عبارت دیگر، زمانی که یک نیاز برآورده میشود، افراد ممکن است خواستههای خود را بیان کنند و به دنبال راههایی برای بهبود و ارتقاء تجربه خود باشند.
برای مثال، فرض کنید فردی نیاز به یک وسیله نقلیه دارد (نیاز)، اما خواستههای او ممکن است شامل مواردی مثل طراحی زیبا، سیستم امنیتی پیشرفته، یا امکانات رفاهی باشد. در این حالت، خواستهها نشاندهنده جنبهها و ویژگیهای خاصی هستند که افراد انتظار دارند تا تجربه خود را بهبود بخشند.
بازاریابان باید با درک نیازها و خواستههای مخاطبان خود، استراتژی بازاریابی را طراحی کنند تا به بهترین شکل ممکن به این ترجیحات و انتظارات پاسخ دهند.
تقاضا به معنای میل و توانایی مشتری برای خرید یک نیاز یا خواسته است. زمانی که مشتری توانایی مالی و تمایل به خرید یک محصول یا خدمت را داشته باشد، نیازها و خواستهها به تقاضا تبدیل میشوند.
تمایل به خرید ممکن است به شکل خواسته باشد، اما اگر توانایی مشتری برای پرداخت هزینه محصول یا خدمت وجود نداشته باشد، تقاضا به وجود نخواهد آمد. به عنوان مثال، هرکسی ممکن است خواسته داشته باشد یک خودروی جدید داشته باشد، اما تا زمانی که توانایی مالی برای خرید آن را نداشته باشد، تقاضا به واقعیت تبدیل نمیشود.
عوامل اجتماعی و عاطفی نیز میتوانند بر تقاضا تأثیر بگذارند. این عوامل شامل تأثیرات اجتماعی و احساسات مشتریان به عنوان دلایلی برای افزایش تقاضا برخی محصولات یا خدمات هستند. به عنوان مثال، بعد از وقوع یک حادثه بزرگ، تقاضای بیمه ممکن است افزایش یابد.
در نهایت، رضایت مشتری از محصولات یا خدمات ارائه شده نقش مهمی در تقاضا ایفا میکند. اگر مشتریان از کالاها یا خدمات راضی نباشند، تقاضای محصولات کاهش مییابد. بنابراین، درک و مدیریت رضایت مشتری نیز جزء اهمیتهای بازاریابان است.