“راههای جذب مشتری: چگونه به شکل موثر وارد مکالمه شویم؟”
به معنای کلی، کارآفرینی یعنی از وضعیت فعلی خود به سوی چیزهای جدید و متفاوت حرکت کنید. به جای اینکه در کنجی بنشینید و وضعیت فعلیتان را حفظ کنید، باید خودتان را به چالش بکشید و به دنبال فرصتها و ایدههای جدید بگردید. کارآفرینی به معنای ایجاد و راهاندازی یک کسبوکار یا پروژه جدید است. میتوانید به جای پرتاب خود از پرتگاهی، هواپیمای خود را بسازید و به سمت موفقیت حرکت کنید.
در یک زمینه مشاغل، ممکن است افراد با خود بگویند چرا باید مشتریان را به چالش بکشیم؟ این سوال اهمیت برخورد صحیح با مشتریان را مطرح میکند. گاهی اوقات، ممکن است مشتریان از سوالات یا اظهارنظرهای شما ناراحت شوند و به نظر بیاید که آنها را به چالش میکشید. اما اگر این ارتباط با احترام و به شیوهای متناسب با محصول یا خدمات شما انجام شود، میتواند به تعامل و ارتباط بهتر با مشتریان منجر شود. این ارتباطها میتوانند پایهای برای رشد و موفقیت کسبوکار شما باشند.
در نهایت، کارآفرینی به معنای برقراری ارتباطات مثبت با مشتریان و جلب توجه آنها است، نه تنها به معنای ایجاد محصولات یا خدمات جدید. برخورد با مشتریان به شیوهای هوشمندانه و با توجه به نیازها و انتظارات آنها میتواند راهی برای موفقیت در کارآفرینی باشد.
درست است که اگرچه نباید مشتری را به چالش بکشیم به صورت ناپذیرفته و خشونتآمیز، اما در برخی مواقع، چالشنکشیدن مشتری میتواند بهترین راه برای به اشتراک گذاری اطلاعات و ارتقاء آگاهی او باشد. این امر ممکن است زمینه را برای ارائه گزینههای بهتر و خدمات با کیفیتتر فراهم کند.
در این سناریو، هوشمندانه به مشتری نشان دهید که چگونه محصول یا خدمت شما میتواند به بهبود وضعیت او کمک کند. از دیدگاهی مثبت و با احترام، مزیتها و ارزشهایی که ارائه شما دارد را مطرح کنید. به مشتری این اطمینان را بدهید که تغییرات و انتخابهای جدیدی که ارائه میدهید، به نفع او خواهند بود.
همچنین، با توجه به نیازها و موقعیت خاص مشتری، به شفافیت بیشتری درباره مزایا و امکانات محصول یا خدمت شما پرداخته و از او بپرسید که آیا تغییر یا انتخاب جدیدی در نظر دارد یا نه. این تعامل باعث میشود که مشتری خود را بهتر بشناسید و به نتیجهگیری مناسبتری برای نیازهای او برسید.
پس، چالشنکشیدن مشتری باید با احترام و با توجه به مزایا و نیازهای او صورت گیرد تا در نهایت بهترین تجربه ممکن برای او فراهم شود.
حالا، بهترین راه برای به چالش کشیدن مشتری این است که از این دو عامل (قیمت و کیفیت) به عنوان نقاط مبنا برای مذاکره استفاده کنید. برخوردهای دیپلماتیک و با توجه به منافع مشتری میتواند در جذب او به سمت خدمات یا محصولات شما مؤثر باشد.
برای مثال، اگر مشتری از قیمت رقیب خود راضی است، میتوانید به او نشان دهید که با کیفیت بالاتری به او خدمت میکنید و این کیفیت اضافی به طور مستقیم به تجربه بهتری برای او منجر خواهد شد.
همچنین، اگر کیفیت محصول یا خدمت شما برتر است، از این امتیاز رقابتی به عنوان یک نقطه قوت استفاده کنید و به مشتری نشان دهید که چگونه این کیفیت به بهبود وضعیت و نیازهای او کمک میکند.
به طور کلی، به دیپلماسی و توجه به نیازها و موقعیت مشتری توجه کنید تا بتوانید او را به چالش بکشید و به نحوی که برای او جذاب باشد، برای خرید محصول یا خدمت شما معاوضه کنید.
حالا که به مزایا و تفاوتهای محصول یا خدمت خود با رقبا پی بردید، نیاز است این موارد را به شیوهای جذاب و گیرا به مشتری ارائه دهید. در این مرحله، اهمیت بهبود مهارتهای ارتباطی و نوآوری در ارائه اطلاعات به مشتریان به شدت احساس میشود.
برای مثال، اگر برند شناختهشدهای دارید، در تبلیغات و ارتباطات خود از اعتبار و اعتماد به نفس برند استفاده کنید. نشان دهید چگونه این برند باعث بهبود کیفیت محصولات شده است و چطور این اعتبار به نفع مشتریان میآید.
در مورد سطح خدمات و پشتیبانی، اطمینان حاصل کنید که این اطلاعات به وضوح و با جزئیات برای مشتریان ارائه شود. میتوانید از مشتریان فعلی خود نقدها و تجربیات مثبت خود با سطح خدمات و پشتیبانی شما را به عنوان شواهد مطرح کنید.
در مورد حضور در بازار، باید به دقت نشان دهید که چگونه در شرایط خاص اقتصادی یا فنی محصول یا خدمت شما میتواند نقش ایفا کند و چگونه این امکانات بهبود جوانب مختلف تجربه مشتری منجر میشود.
در نهایت، برنامهریزی کنید که چگونه این اطلاعات را در کمپینهای تبلیغاتی، وبسایت، و ارتباطات مکتوب یا شفاهی معرفی کنید تا مشتریان به خوبی با مزایای شما آشنا شوند و ترغیب به همکاری با شما شوند.
روش اول:
در این روش، میتوانید به چالش کشیدن مشتری را بهطور غیرمستقیم انجام دهید. بدون اینکه مشتری را مستقیماً به چالش بکشید، سوالات یا نکاتی را مطرح کنید که به نظر غیرچالشی بیایند اما در واقع مشتری را به چالش بکشند.
به عنوان مثال، اگر قیمت محصولات شما از رقبا پایینتر است، بدون اینکه به طور مستقیم مشتری را به چالش بکشید، درباره این مسئله صحبت کنید. یا اگر خدمات شما بهتر از رقبا هستند، به مزایای این خدمات اشاره کنید.
همچنین سعی کنید اطلاعات بیشتری از مشتری بدست آورید و با تحقیق در مورد کسبوکار و صنعت او، به شدت به مشتریان جدیدی که هنوز با شما آشنا نیستند، جلب کنید. این روش به ویژه در مواقعی کاربرد دارد که اطلاعات زیادی از مشتری در دسترس نیست و هنوز با او رابطه نوپایی دارید.
روش دوم:
در این روش، شما بهعنوان یک مشاور یا حتی معلم برای مشتری ظاهر میشوید. این روش نیازمند داشتن اطلاعات و بینش بالا در حوزه کاری خود و مشتری است. به عنوان مثال، اگر یک فروشنده دکور مدل A به مشتری مراجعه کرده تا پیشنهاد خرید دهد و مشتری مدل B (مال مجموعه رقیب) را مدنظر دارد، شما میتوانید با ارائه توضیحاتی در مورد اینکه چگونه مدل A متناسب با ویژگیهای محیط مد مشتری است، مشتری را به چالش بکشید. اگر دلایل شما قاطع و روش بیانتان مناسب باشد، مشتری احتمالاً قبول خواهد کرد.
توجه به زبان مشتری نیز در این روش بسیار حیاتی است. زبان مورد علاقه مشتری، زبانی است که حساسیت خاصی نسبت به واژههایی مثل پول، کیفیت، ضرر، سود، درآمد و … دارد. از این واژهها در جوابهایتان استفاده کنید تا مشتری احساس کند که به نیازها و اهمیتهای او توجه دارید.
مراقب باشید و بهطور ناخواسته در بازی نگیرید!
تا به حال ممکن است به ذهنتان بیاید که اگر مشتری به چالش کشیده شود، شما نیز باید با اشتیاق پاسخ دهید و به مکالمه ادامه دهید. اما باید به یاد داشته باشید که هدف مشتری از شروع چالش، ممکن است متفاوت باشد.
گاهی اوقات مشتری به چالش کشیده میشود نه به دلیل اینکه میخواهد محصول بهتری را از شما بخرد، بلکه ممکن است صرفاً شما را زیر سوال ببرد و بخواهد بهتر بودن انتخاب فعلی خودش را اثبات کند. به عبارت دیگر، ممکن است بخواهد به هر قیمتی نشان دهد که او عاقلتر از شماست و تغییر انجام دادن به او اهمیتی ندارد.
در چنین شرایطی باید مدیریت دقیقی داشته باشید تا دلایل محکمی برای اثبات برتری محصول خود ارائه دهید و حتماً باید از زیر سوال بردن به محصول رقیبان خود بپرهیزید. این امر مهم است زیرا اگر دلایل شما نادرست باشند، ممکن است اعتبار و تخصص شما در ذهن مشتری آسیب ببیند.
از طرفی حواستان باشد که در بحرانهای مختلف، به جای ورود به بحث، بهتر باشد صرفاً مشتری را به چالش نکشانید و جلب توجه او را با دلایل و اطلاعات کافی انجام دهید. در برخی مواقع، عدم ورود به بحث و اجتناب از چالش، میتواند مؤثرتر از خود به چالش کشاندن مشتری باشد.
بنابراین، موقعیت را با دقت ارزیابی کنید و با داشتن آمار و اطلاعات کافی، به شکلی مؤثر و محکم مشتری را به چالش بکشید.